ساده نیست گذشتن از کسی که گذشته هات راساخت

وقتی تو نیستی حرفهامو به کی بگم

من بودمو لحظه های بدون تو

هنوزنمیتونم به خودم بگم؛اون رفته تنهات گذاشته

کنج دیوار ایستاده ام   پرازدردکینه از تو

تیر خلاصی روزدم به اسم تو

ارزو داشتم پولی در بسات داشتم

گیتاری داشتم؛عشق را درتارهای گیتارم خلاصه می کردم

آرزوداشتم تورابغل بگیرم؛چه بسا آهی دربسات ندارم

آرزو داشتم به دوران خوب بچگیم برگردم ولی..........

آرزوداشتم که آرزوکنم حتی آرزوهایم راشکیتند

غم من پول نسیت؛غم من تنهایست

دلم حس گریه داره اما اشکی برای نمانده که گریه کنم

نفسم حس شکستن داره ولی هوایی برای نفس کشیدن نیست

بگوتا؛ابدمال منی به خدا دلم شکسته مردم از غم

اخه فقط تو؛تودنیای منی چقدربگم عاشقتم

با این که میدونم عشقم یک طرفست ولی عاشقتم

من همون ولگردم توکوچه خیابان دلت من را دراغوش بگیر بی توهیچم؛من روببخش که وقتی نبودی اشکانم همانندخونم بود

به یاد اونی که من اواره یه کنج دیوارکرد

عاقبت ما رونگا

با این که بی نام نشونم  سرقبرم دونه ای بکار   تا سراغاز بیتو بودنم باشد

تاخودصبح بیدارم تورانقاشی میکنم تا به جای تونقاشیت رو بغل کنم

کاش به جای تو بودم تا دردچشمای کسی دیگه نمیکرد دیونم

همیشه به خودم میگم من تنهام باید تنها بمونم نمی تونم به کسی فکر کنم از این می ترسم بادختری باشم؛یک روز یواشکی؛گوشیشو بپیچونم؛ببینم با3تاپسر اس بازی میکنه؛اون وقت به من درخواست تماس میده............

بازم حس قدیمی بیاد خفتم کنه؛داغونم کنه

به خودم میگم خدامن باکی می خوام زندگی کنم؛یک دخترمی بینی ازش خوشت میاد؛دختره سرش توکارخودشه؛پیش خودت میگی مثل پرنده توقفس قلبش پاکه

یک روز برفی می بینی؛دونفردخترپسرروی صندلی پارک عشق بلزی می کنن؛سرشوکه برمی گردونه می بینی؛عشقته

این بود یکی از خاطراتم

22013

همیشه به خودم میگم من تنهام باید تنها بمونم نمی تونم به کسی فکر کنم از این می ترسم بادختری باشم؛یک روز یواشکی؛گوشیشو بپیچونم؛ببینم با3تاپسر اس بازی میکنه؛اون وقت به من درخواست تماس میده............

بازم حس قدیمی بیاد خفتم کنه؛داغونم کنه

به خودم میگم خدامن باکی می خوام زندگی کنم؛یک دخترمی بینی ازش خوشت میاد؛دختره سرش توکارخودشه؛پیش خودت میگی مثل پرنده توقفس قلبش پاکه

یک روز برفی می بینی؛دونفردخترپسرروی صندلی پارک عشق بلزی می کنن؛سرشوکه برمی گردونه می بینی؛عشقته

این بود یکی از خاطراتم

22013

منموخاطراط تلخم   کنج دیوارکاه گلی

برگهای خشک پاییزی رواز روی زمین جمع کردم

باعشق برگ هاخودم روگرم کردم

توراریشه ای دیدم  اماتومرابرگی پیش ندیدی

چشمانم غرق خون شدوقتی ریشم خوشک شد